سفرنامه | عاشورا به وقت هند
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، آن روز بنا شد یکی از دوستان خوش صدای گروه، در حسینیه لکنو - بزرگ ترین حسینیه جهان که به دست یک ایرانی ساخته شده است - مداحی کند. در ابتدای در ورودی حسینیه آصفی چند عکس بزرگ از رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله سیستانی، امام خمینی، سید حسن نصرالله و برخی دیگر از شخصیت های شیعه توجه مان را جلب کرد. وارد جلسه شدیم و پای سخنرانی خطیب پرشور نشستیم. مثل دیروز با فریاد سخنرانی می کرد و مردم هم با فریاد های«نعره ی حیدری» و «یاعلی» محتوای کلامش را تایید می کردند. پس از سخنرانی، نوبت به نوحه خوانی دوست مان رسید. با توجه به این که در هندوستان معمولا آواهایب شبیه مداحان ما وجود ندارد، مداحی اش بسیار مورد توجه قرار گرفت. مردم واقعا بهره بردند و این را می شد از واکنش هایشان بعد از مراسم به روشنی دید: از عکس با مداح محترم بگیرید تا احترام فوق العاده و تعارف های پی در پی! البته این ها همه ی ماجرا نبود. به خاطر شباهت چهره اش با سید مجید بنی فاطمه، او را با سید اشتباه گرفتند و همین باعث احترام بیشتر شد!
شب تاسوعا با بدل سید مجید! تصمیم گرفتیم به بیرون برویم و عزاداری مردم را از نزدیک ببینیم. رسم زیبای مردم لکنو این است که تاسوعا و عاشورا را از شب تا صبح عزاداری می کنند. مردم آن دیار محرم و صفر را بسیار باشکوه برگزار می کنند. یادم هست با یکی از جوانان شان که صحبت می کردیم می گفتند: «مردم اینجا در دو ماه محرم و صفر تقریبا چیزی نمی خرند.» یا از دیگری وقتی درباره ی کیفیت و قیمت کالاهای لکنویی پرسیدم، می گفت: «کیفیت و قیمت شان خوب است اما اگر نفست به تو اجازه می دهد در این ایام خرید کنی برو بخر!!» که نشان از تعظیم فوق العاده آنان نسبت به شعائر حسینی داشت. در عزاداری های لکنو، یکی از چیزهایی که توجه آدم را به خودش جلب می کرد، حضور پررنگ و پرتعداد نیروهای پلیس هندوستان بود. با برخی شیعیان که صحبت کردیم می گفتند: «به خاطر تامین امنیت مردم از شر وهابی هاست» و وقتی از فعالیت های وهابیها در لکنو پرسیدیم، پاسخ دادند: «هستند ولی جرات نمی کنند کاری کنند!» البته من شخصا نتوانستم بپذیرم این حجم از نیروهای امنیتی فقط برای جلوگیری از تروریسم وهابی است. چه بسا در قالب مدیریت سلفی های افراطی می خواستند مراسم های شیعی را هم کنترل کنند تا مبادا کسی بخواهد از پرچم و شعار حسینی، تحرک سیاسی را کلید بزند. رابطه سید کلب الجواد اما با دولت هندوستان، سازنده به نظر می رسید. عکس دیدارش با نخست وزیر هند آقای «مودی» را یکی از دوستان هندی به ما نشان داد. امری که البته به خودی خود نه تنها نقطه ضعف محسوب نمی شود که به نظر من نقطه قوت مهمی است. چرا که توانسته بود با استفاده از همین روابط، پرچم تشیع را افراشته و شیعیان را از حواشی به دور نگاه دارد.
به هر حال آن شب (شب تاسوعا) از ساعت دوازده شب تا نزدیک اذان صبح کنار مردم بودیم و صحنه های جالبی دیدیم: مثلا یک عَلم تک شاخه ای که مردم با دیدنش شدیدا متاثر می شدند و می گریستند و بر سر این که چه کسی آن را حمل کند دعوا بود یا اسب سفیدی که به یاد ذو الجناح امام حسین علیه السلام زینت شده بود و مردم به نیت تبرک به آن دست می کشیدند. به طور کلی نمادگرایی میان شیعیان هند و پاکستان موج می زند. به نظر می رسد به مفاهیم انتزاعی و ذهنی خیلی علاقه مند نیستند و ترجیح می دهند مفاهیم دینی را به صورت ملموس درک و احساس کنند. جالب اینجاست که این مساله ظاهرا اختصاصی به هندی ها و پاکستانی هایی که در این دو کشور زندگی می کنند ندارد و بر اساس خاطرات حجت الاسلام دکترهمازاده ابیانی از امریکا، شیعیان هندی و پاکستانی ساکن امریکا را هم در برمی گیرد. این نمادگرایی، نیازمند تحلیلی جدی در شاخه ی جامعه شناسی دینی است که جا دارد متخصصان فن به آن بپردازند.
حلقه های عزاداری جوانان مسافتی چند کیلومتری را آرام آرام و سینه زنان طی و عبارت «یا سکینه یا عباس» را مدام تکرار می کردند. با دوست همراه مان به این نتیجه رسیدیم که این بندگان خدا شاید به خاطر نداشتن شعر و محتوای بیشتر دائما این عبارت را می گویند و باید کاری کنیم. بنا بود فردا در حسینیه آصفی دوباره مداحی کند. نوحه ی فارسی و عربی به کارمان نمی آمد چرا که مخاطب، با این زبان آشنایی نداشت و «اردو» را هم ما بلد نبودیم. بنابراین تصمیم گرفتیم با رفقا شعری به زبان انگلیسی بگوییم تا فردا بخواند. منتهی قبل از سرودن شعر! و در راه برگشت به مدرسه، جوانی کشمیری دیدیم که خود گفتگو را با ما آغاز کرد. هفده سال سن داشت اما انگلیسی را به خوبی صحبت می کرد و علاقه مند به مطالعه در شاخه ی علم و دین بود و سطح فکری بالایی داشت. از دولت هندوستان بسیار انتقاد می کرد و مردم کشمیر را تحت ظلم و ستم می دانست. می گفت: «دولت هندوستان 75 درصد نیروهای ارتش هند را در کشمیر مستقر کرده است.» آرزوهای بزرگی برای منطقه کشمیر داشت ولی ترجیح می داد از طریق کار فرهنگی، برنامه های سیاسی اش را جلو ببرد. گفتگوی ما با او طولانی شده بود. بنابراین به مدرسه برگشتیم و دوستان را جمع کردیم و به هر ترتیبی بود شعری سرودیم و در چارچوب سبک «لبیک یا حسین» میثم مطیعی گنجاندیم.
روز تاسوعا طبق برنامه، رفیق شفیق مداحی کرد و اتفاقا مورد توجه و استقبال مردم به ویژه جوانان زبان دان قرار گرفت. فایل مداحی اش هم با عنوان مداحی حاج مجید بنی فاطمه روی سایت یوتیوب قرار گرفت. در ابتدای امر که او را بنی فاطمه اشتباه گرفته بودند، بنا نداشتیم تذکر بدهیم چرا که دوست مشتبه مان! نمی خواست دلشان را بشکند اما وقتی دیدیم کار جدی شده و می خواهند علاوه بر یوتیوب، مداحی را از یک شبکه ماهواره ای هم پخش کنند تذکر دادیم!
نکته ی جالب دیگر از مردم لکنو و البته هند، احترام فوق العاده شان نسبت عقاید یکدیگر است. برایم جالب بود چه مدارای بالایی نسبت به باورها و رفتارهای متفاوت یکدیگر دارند. مثلا در لکنو دسته ی عزای امام حسین علیه السلام رد شد و یک دقیقه ی بعد بلافاصله پشت سر آنها، کاروان عروسی هندوها عبور کرد. واقعا این از نقاط قوت جامعه ی هند است. ظهر تاسوعا ناهار را میهمان سید کلب الجواد بودیم. آقای شمسی، پسر دایی ایشان که روزنامه نگار بود هم در جلسه حضور داشت. یکی از رفقا در جلسه از میزان نفوذ جریان موسوم به شیرازی در لکنو پرسید. ابتدا نگران شدم که مبادا او از هواداران شان باشد و مشکلی به وجود بیاید اما او بلافاصله در جواب، نام سرویس اطلاعاتی انگلستان را برد. فهمیدم از نظر گفتمانی به جمهوری اسلامی نزدیک است. از سوی دیگر وقتی صحبت از قمه زنی مطرح شد گفت: « خوشبختانه در سالهای اخیر، کاهش پیدا کرده است» که این هم موجب خوشحالی بود و هم نزدیکی گفتمانش با انقلاب اسلامی را بیش از پیش نمایان ساخت. آقای شمسی می گفت: «بیشتر مردم لکنو، مقلد آیت الله سیستانی هستند» صبحت هایش نشان می داد در مجموع جریان تشیع عقلانی به پرچمداری رهبر معظم انقلاب و حضرت آیت الله سیستانی در لکنو دست برتر را دارند.
دیگر به پایان سفر نزدیک شده بودیم و باید در شب عاشورا به تقویم هند - آنجا محرم یک روز دیرتر شروع شد - با قطار از لکنو به سوی دهلی حرکت می کردیم تا به پرواز مان برسیم. به این ترتیب سفر پر ماجرای 20 روزه ما به پایان رسید./۹۱۸/ی۷۰۳/س
علی بهاری